دعوت به خلوت خود ، می کند ترا
با چشم مست خواب، با جرعه ای شراب ،
وز صورتی که ازآن ، می چکد هوس
در زیر نور ماه ، چون قطره های آب
دربستر خمار نگاهت ، نشسته تا
بازی کند به قاب ، با رمز و با حساب
با مهره های خودی ، پرسه میزند
با آرامشی تمام ، گاهی به پیچ وتاب
درفکر بوسه سرخی، ز لعل توست .
با عطر رازقی ، با مزه گلاب.
درتنگ جسم ستبرش ، غنوده ای
سر مست شهوت و ، با ناز و اجتناب ؟
ترس ات فقط شکستن ، حس غرور نیست
میترسی ازنقاب ، ازحس ارتکاب
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: عاشقانه های کلاسیک
شمس الدین عراقی
عشق وطن
نام و نشان من
کوک
شور ، ماهور
جوم جومک بلگ خزون
همچو طبیعت
زخمه
شوخی با رفیق شفیق جناب فخار
قدرت غزل
طفل درون
سوغات گیلان
چه کسی لایک می گیرد .
سعدیا
از حس ارتکاب
همسرت مٌرد
زار زار
یاس و امید
روز و شب
حرکت و سکون
گریه و خنده
قصه و غصه
سادگی و تجمل
زاویه و تفاهم
عشق و نفرت
زندگی و مرگ
حس خوبی است
حضرت حاکی
کلوزیوم
ساعت را بشکن
می جویمت
تو تنها نیستی
من ، آدمم
تنهایی ممتد
مسلخ عشق
گرمای خورشید
در سویدای دشت
حتی درسکوت
نه .... تو عاشق شده ای
قلبت را ربوده ام
و سپیده دم
همیشه فریادم
زبان احساسم
شام تا شام
تناور درخت عشق
همیشه عاشق
آغاز
دو چشمت
مطمئن باش که من می دانم
سایت ماه اسکین طراح قالب وبلاگ رایگان با امکانات عالی